می اندیشم پس هستم،هستم چون فکر میکنم،و فکر میکنم چون شک دارم . 

                                                                                                                      « رنه دکارت »

نوشته شده در یک شنبه 1 ارديبهشت 1391برچسب:می اندیشم,فکر,شک,هستم,رنه دکارت,,ساعت 9:40 توسط حامد| |

خداوندا ! نگذار که از تو فقط نامت را بدانم و نگذار که از تو تنها مشق کردن

اسمت را به یاد داشته باشم.

همواره در من جــــــــــــاری باش،همانگونه که خون در رگهایم جاری است.

خداوندا از تو میخواهم که هرگز در بیابان هولناک زندگی،تنــــــها و بی یاور 

 رهایم نسازی. از تو میخواهم که در کوره راه پرپیچ و خم زندگی،تنــــهایم

نگردانی که همواره محتاج وجودت میباشم..................آمـــــــــــــــــــــین .

نوشته شده در پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:نجوا,خداوندا,زندگی,,ساعت 9:21 توسط حامد| |

اگر ثروتمند نیستی؛ مهم نیست،بسیاری از مردم ثروتمند نیستند .

اگر سالم نیستی؛هستند افرادی که با معلولیت و بیماری زندگی میکنند.

اگر زیبا نیستی؛برخورد درست با زشتی هم وجود دارد.

اگر جوان نیستی؛همه با چهره پیری مواجه هستند.

اگر تحصیلات عالی نداری؛با کمی سواد هم میتوان زندگی کرد.

اگر قدرت ومقام نداری؛مشاغل مهم متعلق به معدودی از انسانهاست.

اما اگر عزت نفس نداری......... برو که هیچ نداری .

                                                                                               «گوته»

نوشته شده در چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:ثروت,سالم,زیبا,جوان,سواد,قدرت,عزت نفس,,ساعت 10:24 توسط حامد| |

شیشه ای باش،اما نه آنقدر شیشه ای که با هر نفسی بشکنی...

همیشه به فکر پایان باش، اما نه آنقدر که آغاز را فراموش کنی... 

با خودت و تمام دنیا صادق باش،حتی اگر دنیا با تو صادق نباشد...

نوشته شده در چهار شنبه 27 ارديبهشت 1391برچسب:صادق,آغاز,پایان,دنیا,شیشه ای,,ساعت 9:11 توسط حامد| |

دختران روستا به شهر فکر میکنند!

دختران شهر در آرزوی روستا می میرند!

مردان کوچک به آسایش مردان بزرگ فکر میکنند!

مردان بزرگ در آرزوی آرامش مردان کوچک می میرند!

کدامین پل در کجای جهان شکسته است که هیچ کس به

خانه اش نمی رسد...!

نوشته شده در سه شنبه 26 ارديبهشت 1391برچسب:جهان,پل,آرزو,,ساعت 9:36 توسط حامد| |

دیروز

ما زندگی را

به بازی گرفتیم

امروز، او

ما را...

فردا ؟

نوشته شده در دو شنبه 25 ارديبهشت 1391برچسب:زندگی,بازی,,ساعت 15:53 توسط حامد| |

آوای باد انگار آوای خشکسالیست،

دنیا به این بزرگی یک کوزه سفالیست،

باید که عشق ورزید باید که مهربان بود،

زیرا که زنده ماندن هرلحظه احتمالیست .

نوشته شده در یک شنبه 24 ارديبهشت 1391برچسب:دنیا,مهربانی,عشق,,ساعت 16:1 توسط حامد| |

خداوندا !

مرا از "من" رها کن،که هیچ کس به اندازه "من" مرا اذیت نکرد !

نوشته شده در شنبه 23 ارديبهشت 1391برچسب:من,,ساعت 9:2 توسط حامد| |

بخشهایی از جاده زندگی،جاذبند و دلفریب .

یادم باشد؛...

جاده ها برای رفتن ساخته شدن نه ماندن .

جاده ها برای گذرند نه قرار  .

نوشته شده در جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:جاده,زندگی,,ساعت 17:22 توسط حامد| |

انسان نمی تواند به آسمان نیندیشد!

چگونه می تواند ؟!

مگر انسانهایی که

عمر را بی چرا،

به چریدن مشغولند

و سر به زمین فرو برده اند

و پوزه در خاک دارند

و غرق در آب و علف اند

اینها که «گوسفندان» دو پایند!

      «علی شریعتی» 

نوشته شده در جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:گوسفندان,انسان,ساعت 10:32 توسط حامد| |

ای خدای تنهایان و بی کسان و بی مونسان!

ای مخاطب آشنای دردهای نگفتنی!

اگر بناست بسوزیم طاقتمان ده!

و اگر بناست بسازیم قدرتمان ده!

نوشته شده در جمعه 22 ارديبهشت 1391برچسب:ای خدا,طاقت,قدرت,,ساعت 10:18 توسط حامد| |

کپی برداری بدون ذکر منبع غیر مجاز می باشد
www.sharghi.net & www.kafkon.com & www.naztarin.com